خوب من بالاخره از سفرقندهار که همانا سفر به شهر دانشگاهی برای گذراندن دوران بسیار مشقت بار امتحان برگشتم!
اگر و تنها اگر تمام دروس را پاس کنم، می مونه یه کارورزی و پروژه پایانی، و اگر درس پایگاه رو بیفتم یعنی یه ترم دیگهههههههههههههه، نهههههههههه، حتی تصورش هم دردناکه!
خلاصه اگه همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه، من دیگه فارغ از تحصیل می شم خدا بخواد، و دیگه درس و مشخ و می بوسم می ذارم کنار، یعنی با همه اتمام حجت کردم که اگه هوس درس خوندن به سرم زد حق دارند که با گیس آویزونم کنند، ولی نمی دونم چرا همه یه پوزخندی می زنن و می گن الان داغی، بذار چند ماه دیگه بگذره همه چی یادت می ره
ولی موضوع به این سادگیام نیست، من دیگه درس نمی خونممممممم ،
می خوام عکاسی کنم، برم کلاس آواز، سفرها رو هم که با جدیت تمام می رم و حالا برای اینکه بعد علمی قضیه هم حفظ بشه، کلاس زبان هم می رم
و خبر دیگه اینکه جمعه عروسی داداش کوچیکه است، خوب این داداچی ما یه کمی زود اغفال شد و به اصطلاح دم به تله داد، خدا رو هزار مرتبه شکر که لباسم رو از قبل آماده کرده بودم، و الا یه مصیبتی داشتم الان
آرایشگاهام که گوش می برن، فک کن زنگ زدم برای مو و آرایش صورت که ساده هم باشه می گه ۱۰۰ تومن، آخه یکی نیست بگه بنده خدا، بنده مگه جزام گرفتم که خودت رو بکشی شبیه آدمیزادم کنی، زنگ زدم یه جای دیگه می گه ۵۰ تومن، هر چی فکر می کنم نمی تونم کنار بیام یه همچین پولی بدم، در نهایت تصمیم رفتم که از هنر خودم استفاده کنم و عوضش جیب درد هم نمی گیرم.
ولی واقعا موندم اینایی که این همه پول آرایشگاه می دن، دوستم برای عروسیش ۹۵۰ هزار تومن داده بود، تازه می گفت قیمت خوبیه، فککککککککککککک کن ، نزدیک یه میلیون، من که محاله یه همچین کاری بکنم، مگه می خواد عمل جراحی کنه؟ والاااااااااااااااا،
خلاصه این بود مختصری از حال و روز اکنون ما
۹۵۰ هزار تومن پول آرایشگاه؟؟؟
سرم سوت کشید!